شنبه، آذر ۹

طعم زندگی

توی یه فضای بدون رنگ معلق زندگی می کنم نمی دونم خوبه یا بد نمی دونم چه اتفاقی می افته حتی نمی دونم توی چه موقعیتی قرار دارم انگاری دارم توی یه دریا بدون هیچ قطب نما یا جهت یابی تنها پارو می زنم حتی نمی دونم جلو می رم یا اینکه دور خودم می چرخم دیگه هیچی نیست اعتقاداتم که سالهاست کوله بستن و رفتن مونده بود اخلاقیاتم که اونم نمی دونم چه بلایی داره سرش می آد تنها چیزی که داشتم نوشتن بود که اونم چند وقته که کمرنگ تر از قبل شده و توی این فضا تلوتلو می خورم کی با مغز بخورم زمین یا کی از توی این مه با شعف بیام بیرون نمی دونم گاهی فکر می کنم شاید راهی نیست جز همین , جز اینکه وایستم و نگاه کنم که زندگی ام داره یه شکل لزج بی مزه کوفتی رو به خودش می گیره که هیچ حسی توش نیست

هیچ نظری موجود نیست: