تا حالا بارها خودم را با قساوت تمام آزار داده ام . با قساوت تمام کشته ام ؛ با بمب های کوچک و بزرگی که توی روحم جاسازی کرده ام . بمب هایی که وقتی منفجر شده اند تا مدت ها نمی توانسته ام از جایم تکان بخورم . باعشق های ناممکن و دوست داشتن های شدیدی که از همان اول می دانسته ام راه به جایی نمی برند . تاحالا هزار بار از خودم پرسیده ام که وقتی نمی توانی تا آخر یک عشق بروی چرا عاشق می شوی ؟
تهران در بعد از ظهر مصطفی مستور
تهران در بعد از ظهر مصطفی مستور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر