دلت مي گيره گوشي رو برمي داري زنگ بزني به اوني كه فكر مي كني شايد كمي از رنجت رو كاهش بده مي خواهي صداشو بشنوي با خودت كلنجار مي ري كه شماره رو بگيري يا نه ؟ ساعتي مي گذره انگار خوره شده توي وجودت نه مثل اينكه دست برنمي داره هي رو اعصابت قدم مي زنه بلاخره بعد كلي يقه كشي شماره رو مي گيري اون ور خط شروع مي كنه به صحبت كردن ... اما انگار نه انگار، هيچي از اين دلتنگي تو كم نشده تازه بلكم هم يه كمي سنگين تر شده باشه .
۱ نظر:
تازه گاهی یه ضد حال اساسی هم می خوری
ارسال یک نظر