نمی دونم باید از دست کی غر بزنم ، خودم ، آلزایمرم ، مامانم ، یا این خونه تکونی کوفتی . کلی قلم مو نو خریده بودم قبل عید که فقط ازشون یه بار استفاده کرده بودم اونم واسه یه تابلو کادویی به کسی که نذاشت یه ماه از کادو گرفتنش بگذره بعد کات کنه حالا بگذریم یه دو ساعتی هست که دارم دور خودم می چرخم که واسه کلاس فردا این قلمو ها رو پیدا کنم اما انگار آب شده رفته زیر زمین یکی نیست به مامان ما بگه خوب خونه تکونی داری می کنی به وسایل من چکار داری . اند همه شلخته ها هستم که باشم حداقل می دونم هر کدوم اش رو کجا گذاشتم لازم نیست کلی دور خودم چرخ و فلک بزنم تا ببینم از کدوم سوراخ باید پیداش کنم تازه در این بین کلی هم زخم رو تن خودم گذاشتم . هی با خودم دست به یقه می شم که نکنه جایی جا گذاشتم یادم نیست اما باز می گم نه بابا حتمن تو خونه است اما چه فایده از قلموها خبری نیست یکی نیست بهم بگه آخه بچه حالا چرا اون کهنه ها رو با اون ها قاطی کردی . وای خدای من تازه یادم افتاد که دریغ از یه دوزاری که بخوام حتی یه تار از یکیشون رو بخرم
۱ نظر:
حواست و جمع کن بچه
ارسال یک نظر