دلم مانده پیش فردا و پس فردای تو که بی محابا پیش می تازی برای گرفتن حق ات
هزار راه می رود این دل لاکردار , می ترسد مراقب نباشی
گرفتار شوی
می دانم که نمی دانی چقدر نگرانت می شوم
می دانم که شاید مرده باشم برایت
باز به تپش می افتد وقتی فکر روزهای ناخوشی تو به فکرش می رسد
هزار راه می رود این دل لاکردار , می ترسد مراقب نباشی
گرفتار شوی
می دانم که نمی دانی چقدر نگرانت می شوم
می دانم که شاید مرده باشم برایت
باز به تپش می افتد وقتی فکر روزهای ناخوشی تو به فکرش می رسد
۴ نظر:
دل خوشي كه نيست
حداقل دل نگراني باشه
مي شه دلمون به دل نگراني هامون خوش باشه
اما دل نگرانی بیشتر آدم رو داغون می کنه
دورت بگردم
هر چي اعلام بلدم براش مي گم كه خدا نگه دارش باشه
نگراني عجيب و غريب است
گاهي نگراني براي نداشته ها بيشتر درگير مان مي كند تا نگهداري داشته ها
دقیقا گاهی نگرانی برای نداشته ها تمام ذهنمان را اشغال می کند
ارسال یک نظر