شنبه، اسفند ۱۵

كچل

كاش تغييرات دروني هم مثل تغييرات ظاهري بود اراده مي كردي و اون عادت بدي كه داشتي و خودتو سرويس كرده بودي كه بخواهي جابه جاش كني اما آب هم از آب تكون نخورده بود سوت ثانيه عوض مي شد . مثل اينكه اراده مي كني و ظاهرت رو از يه مشكي متاليك به يه بلوند تمام عيار تبديل مي كني . من موهام و كوتاه كردم تا جايي كه مي شد البته بشتر از اون هم جا داشت كه با ماشين بيفتم به جونش . شايد خواستم همراه موهام غم ها و ويژگي هايي كه دوستشون ندارم رو از بين ببرم اگرچه همراهش شادي زيادي وجودم رو گرفت و بقولي ديگه تو پوست خودم جا نمي شدم و هر آن مي خواستم برم يه پوست ديگه برا خودم دست و پا كنم ، شايد هم مي خواستم خوابم رو تعبير كنم و مثل راهبه هاي بودايي كله ام رو كچل كنم همراه اين سر به ظاهر سفيد روح و ذهن سفيدي روهم براي خودم بسازم و يه فنگ شويي اساسي در وجود خودم داشته باشم . اونوقت مثل اسباب و اثاثيه اي كه بايد مي رفتن بيرون اون ها هم مي رفتن و يه دست فكر جذاب و كلي برنامه نو و ويژگي هاي شخصيتي ايده آل جاش رو مي گرفت .

پ ن : دلم مي خواست به اوني كه چهارشنبه باعث آزارش شدم بگم عذر مي خواهم اميد وارم منو ببخشه چون نمي خواهم تكرار كنم .

هیچ نظری موجود نیست: