انگار همه تغییرات یه جورهایی سر جای اصلی خودش داره می شینه و چقدر دلچسب حتی برق چشم ها . بهش گفتم موندگار ؟ امیدوار باشم ؟ در جواب گفت نه نمی مونه خوبی اش اینکه که از خامی در بیاد و پخته بشه یه خشت خوشگل هر چقدر هم که دل پسند باشه باید پخته هم باشه تا احتمال شکنندگی اش کمتر باشه و بشه ازش استفاده کرد .
پی نوشت : امروز داشتم روزنامه های قدیمی رو ورق می زدم رسیدم به روزنامه نورزو با خودم فکر می کردم که کلی از این آدمها تو زندانن , یاد میردامادی افتادم , وقتی فهمیدم که آزاد شده کلی خوشحال شدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر