این داستان هم تمام شد و قسمتی از من کنده شد با هر رابطه با هر دوستی با هر احساس من میمیرم . عاشق نشو، دوست نداشته باش ، بارها گفته بارها و بارها ؛ تنهایی جزئی از وجود هر انسانی است حریم امنی که هیچ کس حتی نزدیکترین ها را نیز راهی برای آن نیست حریمی است شخصی تر از هر شخصی تری و اطمینان داشته باش که امن می ماند نگران چه هستیم با یگدیگر چه کرده ایم که تحت هیچ شرایطی نمی خواهیم کسی با ما باشد چه کرده ایم که غریبه شده ایم حتی با خانواده . در جستجوی مکانی نیستیم که تنها باشیم بلکه نمی خواهیم حتی لحظه ای کسی حتی نفسش به این تنهایی بخورد . تنهایی مکانی , زمانی , روحی و جسمی . تاب حضور فیزیکی و روحی کسی را نداریم و هر که حتی فکرش را نیز می کند که لحظه ای را با ما شریک باشد توهین می خوانیمش به خود , و تمام نفرت پنهانمان سربلند می کند که آواری شود بر انسان مقابل , کسی که زمانی می گفتیم دوستش داریم اما . . . شاید فریبی بیش نبوده فریبی که به خود و به دیگری می دادیم با خود چه کرده ایم ؟ نگران از دست دادن چه هستیم ؟ چه چیز را ویران می کنیم و چه چیز را بدست می آوریم
ما را چه می شود به کجا می رویم به تاریکی یا روشنایی یا هیچ همان خاکستری معروف شاید , گمانم همان باشد کسی در من دائم صدا می کند دائم با من سخن می گوید و من خسته تنها نگاه می کنم و تسلیم این همه صدا می شوم تسلیم خاکستری که بارها و بارها مرا شکست داده و من می دانم جز این چیزی نیست اما چرا از نو شروع می کنم ؟؟؟؟؟؟ دلیل اش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تنهایی . هیچ کس نیست حتی کسی که دیگران مهربان می خوانندش . . . وما رها شده ایم در این مه و آفتابی در کار نیست همان طور که بارها برایم روشن شده
می فروشمش این تنهایی و این باهم بودن را همه چیز را دیگر چه خواهد ماند . . .
ما را چه می شود به کجا می رویم به تاریکی یا روشنایی یا هیچ همان خاکستری معروف شاید , گمانم همان باشد کسی در من دائم صدا می کند دائم با من سخن می گوید و من خسته تنها نگاه می کنم و تسلیم این همه صدا می شوم تسلیم خاکستری که بارها و بارها مرا شکست داده و من می دانم جز این چیزی نیست اما چرا از نو شروع می کنم ؟؟؟؟؟؟ دلیل اش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تنهایی . هیچ کس نیست حتی کسی که دیگران مهربان می خوانندش . . . وما رها شده ایم در این مه و آفتابی در کار نیست همان طور که بارها برایم روشن شده
می فروشمش این تنهایی و این باهم بودن را همه چیز را دیگر چه خواهد ماند . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر