پنجشنبه، اردیبهشت ۱۲

ننوشتن

این روزها گیج می خورم میان لحظه هایم بد عادت شده ام می خواهم دائم سفر کنم . هر روز ذره ای از من کنده می شود . بغض دارم از عوارض بالا رفتن سن است یا نه نمی دانم اما در حال حاضر هیچ کار دوست داشتنی نمی کنم و خودگویی درونی ام رو به ازدیاد گذاشته و من بی جان به درونم خزیده ام حتی نوشتن هم تعطیل شده انگار از آن دوره های هر از گاهی باز سراغم آمده انگار روزهای دلتنگی نم نم راه باز می کنند میان لحظه هایم اضطراب های آینده فضای مه آلود جامعه نیمه ماندن ...........

هیچ نظری موجود نیست: