شنبه، شهریور ۱۳

فروپاشی

فروپاشی خویش را به نظاره نشسته ایم تک تک مان
از کودکی هایمان یاد گرفته ایم آنچه دوست نداریم یا بزور به خوردمان می دهند پس بدهیم اکنون سالهاست از آنچه با تفکراتمان با روح مان , بانوجوانی مالامال از دلهره ای که در وجودمان ریشه دوانده , از حصارهایی که بدورمان کشیدند از شادی هایی که منع شدیم از تفکری که غیر از آن را نمی دانستیم , کردند گذشته است
ما رشد کرده ایم بالغ شدیم و روزها طی شده اند و زمان بالا آوردن رسیده و این واقعه برای تمام هم نسلان من هم زمان اتفاق افتاده مانند فصل باروری والدینمان , انگار می خواهیم تمام آنچه به نام مهربانی عرضه داشته اند تمام آنچه تفکر درست می پنداشتیم را تقدیمشان کنیم بدور از تعصب شده ایم توان تحمل جنجالمان نیست اما چه سود که دیگرانش جنگ طلب و خونریزند حتی نمی خواهند ببینند آنچه به خوردمان داده اند را پس می دهیم با سکوت که پس دادن همیشه با صدا بوده اما چه سود که این بی صدایی را نیز تاب نمی آورند چرا که شاید آنان نسل جنجال و جنگ و انقلاب اند و ما نسل بعد از آن و دیدن تمام روزهای سخت و جریحه دار شدن های پی در پی و تحمل ناخوشی

هیچ نظری موجود نیست: