پنجشنبه، بهمن ۷

تکه تکه های ذهن

امشب هوای روح من طور دیگری است مثل همیشه شاید معلق باشد اما انگار جز تعلیق حس دیگری نیز هست حسی که می شناسمش
مثل همه ی حس ها که می روند و هراز گاهی پیدایشان می شود . انگار روح من هوای زایش دارد می خزد در من اما متولد نمی گردد و این خزیدن درد دارد شور دارد اما بی ثمر است بازهم آنچه می خواستم در کلمات نگنجید و من ...

ذل می زنم به تو , به چشم هایت بلکه بخوانم ناگفته ها را . غرق  می شوم , دلتنگی می آید و در آغوشت جا می گیرم تا بلکم نجات پیدا کنم غافل شده ام انگار مرداب است , لعنتی ؛ مرا به اعماق می کشد و من دست و پا می زنم امید رهایی گم می شود در من 

چهارشنبه، بهمن ۶

شال گردن

امان از خیال های من که وقتی بهم می پیچند شال گردنی می شوند بر گردن هر دویمان
امان از خیال های من که وقتی می شکافد از هم بند دلم نیز با آن می گسلد

دوشنبه، دی ۲۰

روز عاشقی

هوایی شده دلم
هوایی مهر ,لبخند , بغل , بوسه
روز برفی بهترین روزهای عاشقی است

یکشنبه، دی ۱۹

خدای درون

تمام سلول هایم درد می گیرد
کسی خدای ایران را صدا کند کسی که صدایش بلند باشد
حرفش را بخواند
بی انصافی را بالا می آورم
یادم رفته بود
باید خدای درونمان را صدا کنیم
بغض می گیردم 



جمعه، دی ۱۷

بی هدف

می نویسم , پاک می کنم . از نو می نویسم و از نو ... شاید بیاید آنچه می خزد اما به بیرون نمی جهد آنچه در کلمات نمی گنجد اما بی قرار تولد است .