زندگی
که در آغوشم می گیرد , بوسه می زنم بر اندامش , تمام قد تعظیم می کنم به
روزها , به استقبال همه ی آنچه انتظارم را می کشد می روم . چشم هایم را می
بندم طعم اتفاقات رسوخ می کند زیر زبانم و من عیش می کنم , مست می شوم ,
خراب می شوم , بزرگ می شوم میان رودخانه خروشانش پارو رها می کنم یله می
دهم روی قایقم و آسمان و ابرها عجیب مرا به پرواز در می آورند .......