پنجشنبه، فروردین ۲۵

شب و شکوه

شبهایی هستند که برای خودت نگهشان میداری تا ابد قسمت نمی کنی همچون کتابی که در تنهایی خودت بارها و بارها از قفسه بیرون میکشی و تنهایی سرک می کشی بین لحظه ها , مرورشان می کنی
شبهایی هستند که با وجود رفتن آدم ها از زندگی ات باز می مانند باز قدرت سکرشان تو را از پا در میاورد و باز تا مرز جنون می روی . می خواهی کش بیایند هر لحظه اش و تو را نیست کند همراه با تاریکی و شکوهش

۲ نظر:

مرمر گفت...

عزیزم من هیجوقت نمیتونم چیزی بنویسم برای این همه جمله های زیبا... واقعا لذت بخش بود خوندنش.. و چقدر حسش میکنم

ژولي گفت...

قربونت برم نظر لطفت تو مطمئنن با پای قلم شیوا و دوست داشتنی تو نمیرسه