شنبه، آذر ۵

سرخی ساعت ها

کسی نیست از چشم های سرخِ ساعت ها اشگ ریخته ام عکسی بگیرد تا ببینی شوق زندگی نیست ؛ حسرت مرگ است که موج می زند در آن و هر لحظه با خدایی دست به یقه است و او خیالش نیست

هیچ نظری موجود نیست: