چهارشنبه، اردیبهشت ۶

دکتر نون

گاهی دکتر نون می شویم زندگی آنقدر تصمیمات و لحظه های پر تردید دارد که ما هزار بار به آن لحظه می رویم تا شاید تغییر کند و باز می رسیم به بعد از آن واقعه  و بدهکاریت به دنیا . سخت است هزار بار می روی هزار بار باز می گردی و انگار دنیا ایست کرده است و هیچ چاره ای نیست . من , تو , انگار تمام شده . الکل , سیگار ؛  از یاد نمی رود . نقطه ها پر رنگ تر از ستاره ها با تفاوت رنگ شان روی لحظه ها جا انداخته اند . جوکر نمی تواند کنار بی بی دل بنشیند و زخم های آس پیک عمیق شده اند . دکتر نون می شویم و  آجر های آوارمان سالها هم که بگذرد روی هم نمی نشیند . طلسم می شود سالهای بعد از آن .
 ملک تاجت هزار بار گلهای سرخ اش در مستی تو پر پر می شوند و  بعد از رفتنش چشم می اندازی به جای خالی که هیچ وقت پر نخواهد شد و زخم همیشه تازه ای که با هیچ داروی فراموشی از بین نمی رود .