یکشنبه، شهریور ۲۶

بریدن

گسسته اید از خودتان ؟ از همو که دوستش داشته اید ! بخواهید پشته کنید دلبستگی را و رها شوید ؟ میان علاقه شکوفه کرده تان خودتان بوته را سرکن کنید !
یکدیگر  را آزار می دهیم یا نه خودمان را به شکنجه  وا می داریم  میان از هم پاشیدگی های وجودمان می نشینیم و هر جا چشم می چرخوانیم سلول هایی از وجود ریز شده مان پرتاب گردیده
اصرار به اقرار من دارد اصرار به بیرون ریختن حرف هایی که نشخوار می شوند تا روزها با من کنار بیایند و باز سکوت تحویل می گیرد و من کلافگی اش را
درد کشیدم روزهای نبودنش او را با خودم میان لحظه ها جا دادم از زجر خودم مست می شدم دستهایم حلقه می شدند میان رگ های گردنم تا شاید صدایی از درونم به بیرون درز کند . لامصب زیر آوار گیر کرده بود خیالش نبود . خیال خیالی هوایش را ابری نمی کرد و دل به دلی نمی داد . او را می دید مهربانی اش را جرئه جرئه مزه می کرد و منتظر هدیه مهرش بود که گاهی میان بد خلقی اش می پیچید تا ابرها همیشه مه داشته باشند

هیچ نظری موجود نیست: