جمعه، مرداد ۱۰

صاد مثل صبر

صبر از داشته هایم نیست سالهاست برایش تلاش میکنم و ندارمش . جستجویش می کنم ؛ میان طبیعت گردی ها در کوهنوردی ها و تغییر فصل ها , در روزهای سخت سفر ؛ بالا پایین رفتن هایش به موقع نخوابیدن و نخوردنش , سخت خوابیدن و سخت بودنش ...
خواستم که بزرگ شوم خواستم که غر نداشته باشم , خواستم که شرایط را همان طور که هست بپذیرم میان روزمرگی هایم میان رابطه هایم کسی باشد که آرام آرام می رود آرام آرام می سازد و صبوری می کند برای آنچه می خواهد برای آنچه که ساختنش می نامند برای روزهای پیش بینی ناپذیر و جانکاه زندگی , فرار نمی کند می ماند تلاش می کند و از پا نمی ایستد . خواستم هم اویی باشم که به موقع است که زندگی را با آنچه که هست می پذیرد و هنوز از زندگی از طبیعت از اتفاقات یادش نگرفتم ...

هیچ نظری موجود نیست: