سه‌شنبه، تیر ۱۳

رويا مي بافم

از آن روزهاي نه خيلي سرحال و نه خيلي بي انرژي ام است، ناگهان دلم مچاله شد و درخودش فرو رفت . شايد دليلش نزديك شدن پريود باشد هر چه هست روبراه نيست بي تفاوت هم نيست . 
قبل ترها مدام خودم را سرزنش مي كردم كه چرا چهارسال رشته اي را خواندم كه دوست نداشتم و اكنون بابت عمر عزيزي كه در محل كار دودش مي كنم ناراحتم . 
مي خواهم تصور كنم يك خانه قديمي آجري داشته باشم؛  شبيه خانه ي تقاطع خيابان وليعصر و فتحي شقاقي يا نه شبيه همين خانه ي روبروي آپارتمان اجاره اي كه يك سال پيش نقل مكان كردم، با آجرهاي قرمز بهمني با حياطي كه درختاني قديمي و تنومند دارد .  و بالكني بزرگ كه با درختان باغ محصور شده است و گوياي گذر زمان و داستان ها و اتفاقات به خود ديده باشد . ساعت ها روي نيمكت بالكنش با بوي گل هاي لاله عباسي و شمعداني مسحور شوم آنقدر كه بي دغدغه گذر زمان ساعت ها بنشينم و  بازي نور و سايه، گل ها و درختان و خورشيد را نظاره كنم . هر از گاهي ماگم را پر از چاي كنم و اتاق ها و خانه اي كه پر از مسافران دور و نزديك مي شود را ببينم . تا نيمه هاي شب داستان هايشان را بشنوم و پاي تجربيات از سر گذرانده بنشينم از سفرهايشان بگويند و دنيا را آنطور كه ديده اند براين به نمايش بگذراند.  
درست است دلم مي خواهد هاستل داشته باشم دامني گل دار بپوشم، ميان اتاق ها و حياط و بالكن چرخ بخورم و خوشحالي دنيا ديدگاني را ببينم  كه مي توانند همه ي زندگي را ميان يك كوله جا بدهند و پر از داستان و اتفاق اند و شب ها دور هم، آنچه ديده اند را تعريف مي كنند و صبح ها زندگي را نوش. و چند روز بعد به مقصد ديگري راهي مي شوند.  
هاستلي پر از اتاق هاي تو در تو با مطبحي كه تنوري قديمي دارد و هر از گاهي غذاي محلي براي دوستداران سفر پخته مي شود فضاي گرم و دوستانه اي دارد يكي از ديوارهايش پر از عكس است و قسمتي از آن نوستالژي هاي ايران و مكان هايي كه اين خاك تو را صدا مي كند تا ديده شود و لذت سفر را چندبرابر . هر از گاهي باهم فيلمي را مرور كنيم.  با همسفران قديمي گوشه اي دنج را پاتوق كنيم و حتي به مسافران راه ها و جاده هاي زيبا را نشان دهيم و گپ بزنيم .
همه ي اين فكرها وجودم را لبريز از خوشي مي كند تو گويي در دلم جوانه اي دوباره جان مي گيرد كه با رويايش لبريز از خواستن مي شوم و وجودم گرم مي شود 
همه اين سال ها كه از سر گذرانده ام تقريبا هرآنچه جز رابطه را خواستم محقق شد و من اميد مي بندم به اين رويا كه سالي نه خيلي دور  هاستلي داشته باشم دوستداران سفر را با خوشحالي و گرما درون خودش جاي بدهد و مسبب آشنايي هاي دلپذير و لحظه هاي ناب باشد

هیچ نظری موجود نیست: