پنجشنبه، خرداد ۱۹

دو گانگی

خیره شده بود با التماس به او چشم دوخته بود .
زار می زد . در چشمانش تقاضای بخشش بود.
اما 
درونش در آن انتهای وجودش بیزاری و نفرت خانه کرده بود .
نفرت از انسان ها , کلمات و او 
نفرت از خودش 
خیره شد به بی انتهایی تا شاید این تعلیق خلاصش کند


هیچ نظری موجود نیست: