چهارشنبه، مرداد ۲۵

بازی حکم

مثل زندگی است , مثل اتاقی که از آن توست و تصمیم با تو که باشد یا نباشد . قالیچه , کتاب ها , صفحه ها ی موسیقی , لاک ها و کیف و کامواهایت میان قفسه باشد یا نباشد لای کتاب هایت گاهی یادداشت های شخصی دیده شود یا نه . اسباب ات کنار هم چیده شود و یا روی هم و درهم باشد و گاهی این تو نیستی که تصمیم می گیری ؛ اتفاق ها همه چیز را کنار هم می نشانند , مجله های دوست داشتنی ات به انبار می روند و لاک های قدیمی میان زباله ها جا خوش می کنند و زندگی ناخواسته دستخوش اتفاق هایی باشد که همه مانند سیل بیایند وسط روزهایت و تو باشی و یک دنیا تغییر ناخواسته تو باشی و برنامه هایی که  برای لحظه ها داشتی و  دیگر هیچ کدامشان دیده نخواهند شد  چرا که راه دیگری در پیش است .
خیلی اتفاقات را   نمی چینیم مثل دست های هر بازی چیده می شوند و تنها بازی شان می کنیم و دست بعد برگ هایی که حتی یک برگ حکم هم در آن دیده نمی شود  به ما می  رسد  برای کوت نشدن زیرکی به خرج می دهی  زندگی می شود بازی حکم و مهارت همه ی آن چیزی است که نجاتت می دهد

هیچ نظری موجود نیست: