پنجشنبه، شهریور ۳۱

لحظه های تنهای کافه

آملی گوش می کنم . آملی عزیز,  آملی شاد , پر از نقشه , پر از فانتزی , پر از انتظار و امید . پر جنب و جوش . این موسیقی رو دوست دارم همه چی  توش حس میشه صدای آکاردئون و خوردن سر انگشت روی کلید ها , چرخ دوچرخه , قدم های روی سنگ فرش  دلم می خواد باز نگاش کنم
قرار بی خیال باشم . انتظار نمی خوام . نگاه کن یه چیزایی داره جونه می زنه خوب دقت کن گوش کن صدای بازشدن امید صدای قدم های شاد و بی خیال صدای منی که ملودی را زمزمه می کنه از بودن و نبودن لذت می بره حتی می رقصه داره تو گوشم چرخ می خوره . زنی شاد که بی خیالی رو جرئه جرئه می نوشه . صدای زندگی و میهمان ناخوانده ای که حتی تصمیمی برای موندن نگرفته . خوش می شم با این چای روی میز با صندلی لهستانی با کاغذ کاهی با زنی  که تصمیم می گیره می ایسته , سکوت می کنه , با موسیقی پرواز میکنه و با طراحی سفر

هیچ نظری موجود نیست: