شنبه، تیر ۲۱

بسامد

دلت می خواهد جمع کنی بروی , هیچ جا نباشی , هیچ کس نباشد . می خواهی تمام شود .
زندگی طول موج بسیار دارد گذر از بعضی هایشان سخت است سربالایی اش تا به قله برسی جانت را می گیرد . گاهی میان راه می خواهی نباشی انصراف بدهی . مگر چقدر زنده ای که از ابتدای کودکی باید سوار موج ها باشی و بالا پاین شوی موج هایی که بالقوه هستند و موج هایی که تو بوجودشان می آوری , آنهایی که مثل موج دریا می مانند نازک , نرم انگار تخته ات را برداشته ای و خودآگاه رفته ای رویشان که با انرژی همان ها به ساحل بیایی . چقدر جسارت می  خواهد خودت پی موج بروی ,  بدوی سمتش و سرآخر رویش سوار شوی و با هیجان و ترس پیش بتازی . موج هایی هستند مثل قله رشته کوه های بلند , نفس گیرند باید ابزار داشته باشی , همین طور نمی شود به کمرکشش زد و بالا رفت تا قله . شاید روزها زمان ببرد و این میان تویی و اتفاقات و راه پر از دردسر . انتخاب کرده ای , باید ذخیره کنی نه تا قله بلکه تا بازگشت , توانت را توشت را انگیزه ات را و هر جلو رفتن ممکن است پر از اتفاق باشد پر از مخاطره , سختی , نا امیدی .... اما چیزی هست میان همه ی این احساس ها , ترس ها , دلهره ها که تو را صدا می کند برای ادامه دادن , رفتن , جا نزدن 

هیچ نظری موجود نیست: