نوشتن کلمه اش سخت است دردناک است و خودش بارسنگینی به همراه دارد , از دست دادن شاید از بزرگترین اندوه های دنیا باشد . طعم چشیدن جنگ از زهرهای دنیاست آنجا که سرزمینت خانه ات پاره های وجودت نیست می شوند . و تو تا سالها بعد , تا پایان روزهای زندگی ات با نبودن شان , با خاطراتشان با جای خالی شان روزها را خط می زنی .
میان آوار ماندن , از نزدیک دیدن کسانت که بین آتش و خون و خمپاره گیر افتاده اند , خانه ای که دیگر نیست پاره های وجودت که بی هیچ درگیری و جانب داری از بین رفته اند زخمی شده اند جان ندارند و همه ی تاریخ بودنشان زیر خروارها خاک تاوان قدرت طلبی و خودخواهی دیگران را باز پس می دهند.
دنیا ما بین سیاست بازی دولتمردانش محاصره شده ما بین خودخواهی و پول پرستی آنها که مردمانشان را نمی بینند آنها که دین و احساسات را دست آویزی می کنند برای قدرت پول و برده داری .
پرچم سفید صلح دنیا کی بالا می رود ؟ این همه هیاهوو کی تمام می شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر