چهارشنبه، تیر ۱۸

از روزها

اینجا راحت ترین جا برای نوشتن است وقتی معدودی خواننده باشد , یکی باشد رفیق قدیمی باشد , جز او نباشد . و تو بیایی برای خودت بنویسی .
این روزها یاد گرفتم ابراز خودت زیاد هم خوب نیست اینکه دانه های دلت پیدا باشد زودتر له می شوی و چیزی از انارت باقی نمی ماند , پوسته که باشد حداقل امنی , خیالت راحت است دیر چاقو می خوری دیر زخم می شوی
این روزها نشانم داد من آدم تنهآیی هستم آدم رابطه نیستم آدم به موقع نیستم , آدم دوستی های معمولی جمع های دورهمی خودمانی ام. فضای خودم را دارم و حضور دیگری بهمش می زند .
می خواهم جلو فضای دو نفره ام کاغذ بزنم تغییر کاربری , تعطیل است .
این روزها دیدم نباید خودت را خسته , بی جان , بی قرار , بی خنده برداری ببری پیش آدم ها بگویی : درد می کند جای زخمم , بگویی :  بر می گردد ؟ دلم تنگش است . می خواهمش . این طور که خودت را می بری نمکشان دم دستشان است :  هنوز بزرگ نشدی ؟ شبیه نوشته هایت نیستی ! آدم که اینقدر زود وا نمی دهد . ضعیف و کوچک نباش.از معدود کسان اطرافت هستند که حوصله دارند بغل بگیرنت میانشان پناه بگیری و آرام شوی با جان بپذیرندت و میان کلامشان من گفته بودم من پیش بینی کرده بودم نباشد اما گاهی کمشان داری

پ ن : برای مدتی تنها همین خانه بمانم و برندارم دفتر و دستکم را نشان دیگران بدهم بهتر است

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این روزها من هم چون توام...
راستی این روزها که تمام می شود!!!!