جمعه، تیر ۲

ترس درد دارد

همیشه درد ترس ندارد , زمانی می رسد که ترس درد دارد . ترس از دست داد , عاشق شدن , ترس برباد رفتن خانه , دردی سنگین و جانکاه است که  می تواند از درون آدمی خارج باشد می تواند با حضورش در همه لحظه هایت خانه کند و تو حتی توان خوردن هیچ آرم بخشی را نداشته باشی. زخم دردش همچو شراب به اعتراف آورده بودش با روزها می جنگید و شبها بی رمق میان پاره های وجودش به خواب می رفت ترسی که درد به جانش انداخته بود و بیهوش از زمانه می کردش . ترس زخم خوردن دوباره هر روز می کشتش  و تنها راه ها بودند و امید , که مسکن این درد می شدند پس بی رمق میان راه قرار گرفت تا زندگی از سر بگیردش .

هیچ نظری موجود نیست: