چهارشنبه، تیر ۷

تن , تن نیست

گاهی تن استعاره می شود . تن , تن نیست . تن واحده ای است  سراسر از زخم هایی که هی سر می بندد و چرک های درونش وخیم ترش می کنند و زخم بسته شده از نو سر باز می کند .
تن استعاره می شود از حرمتی که نزد کسانت شکسته است , آنان که تو را تکه ای از خود می دانند و تو حقیر شده ای بابت اویی که نزدش آزمون و خطا بودی نه اطمینانی برای پیمان
تن استعاره می شود از تویی که خاطری را عزیز نداری , تویی که ماه ها بگذرند و گلبول های سفید و قرمزت هر آنچه با تو خواهان پیوند است پس بزند و تمام وجودت فوبیای دوستی بگیرد

۱ نظر:

مرمر گفت...

هر بار که میخونم بیشتر ایمان میارم که نویسنده قهاری هستی