دوشنبه، تیر ۵

پرواز

خشمش , نفرتش , شعله های درونش ؛ یکجا در آن زن , نماینده ی دردی اینچنین به نمایش در آمده بود . با صدایی که پر از انتقام بود آوای درونش را می شنید می خواست هر لحظه  با موسیقای تبت و عشایر و زار زندگی کند .  خودش بود مده آ همان  زنی که زخم خورده بود و نفرت داشت همان زنی که عشقش را یک جا تقدیم کرده بود و پاداشی جز تحقیر نگرفته بود . هم او که عصیان کرد مخالفت کرد از دست داد  تا بدست آورد . به زیرکی شهره شد و در ازایش حسادت خرید . نگاه های غم گرفته ی مده در هر انسانی زنده می شود تا خیانت جیسون تا ابد از یاد نرود تا با مرگ فرزندانش شعله های نفرت خاموش نشود و با پروازش شاید نشان از  ؛ میرایی انسان با همه ی تعلقات و هر آنچه در این جسم همراهش می کند , دارد

هیچ نظری موجود نیست: